قصه کارتونی

چند تا دونه 18 عدد چیزی نوشته ام ؟ 18 تا پست خیلی انجام داده ام ؟ به خاطر چیزی به درد بخور می خواهی ؟ انجام بدهی ؟ واقعیت چی هست ؟ چطوری می خواهی ؟ به خاطر خودت ؟ جمله از بزرگان ".

"دوست داشتن یک نفر یعنی دیدن او به همان شکلی که خداوند اراده کرده است "داستایوفسکی " 

چه چیزی فکرت را متوجه خودش کرده است ؟ چطوری هست ؟ قبل می توانستی  ، یک فضایی خیالی چیزهای را به خودت ؟ فکر کنی ؟ وقتی می خواهی ؟ یک قصه را تجسم کنی ؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۴ ، ۲۱:۰۰
امیر پی بردی نژاد

چند تا شخصیت می توانی ؟ داخل یک قصه قرار بدهی ؟ اوضاع تنبلی آنها خیلی بالا باشد ؟ در دو خانوانده زیستی Megalonychidae و تنبل های دو انگشتی Bradypodidae ؟یک سازگاری متابولیت برای کاهش مصرف انرژی دارد ؟ یک چیزهای دیگر هم داریم ؟ Sloth Bear و خرس لبدار labiated bear 

پاندای غول پیکر معروف به اینگلسیی giant panda با نام علمی Aliuropoda melanoleuca 99% بامبو می خوره ، یک کم گوشتخوار هست ؟ برای من هم عجیب هست ؟ به خاطر آن یک درصد ؟ فکر می کردم ؟ خیلی بی آزار باشد ؟ اما یک کم فاصله ام را باید با این موجود حفظ کنم ؟ خیلی از هم دور هستیم ؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۴ ، ۲۱:۴۶
امیر پی بردی نژاد

قبل اوضاع خوبی داشته ؟ اما حالا معلوم نیست ؟ این کار چه تاثیری روی شما داشته باشد ؟ به خاطر چی این موضوعات را ادامه می دهی ؟ همه اش پنج دقیقه زمان صرف کنی ؟ حوصله ای داشته باشی ؟ وقتی اینجوری به همه چیز نگاه کنی ؟ اوضاع خودت را تغییر می دهی ؟ یک کمی اوضاع از دست خارج می شوی  ؟ دقیق هیچ چیز در دست نیست ؟ هیچ موضوع خاصی چرا باید ؟ اینطوری خوب یا بد عمل کنم ؟ به خاطر چی باید مرتب چیزهای بنویسی ؟ دلیل خودم برای خودم ؟ چی هست ؟ یک کار مفید انجام داده باشم ؟ وقتی می خواهم ؟ اما توان کاری ندارم ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۴ ، ۱۶:۵۹
امیر پی بردی نژاد

چقدر شانس داری ؟ باز دوباره اشتباه خودت را تکرار کنی ؟ وقتی هیچ شانسی نداشته باشی ؟ یعنی پیش بینی ؟ نمی کنی ؟ باز دوباره ؟ اینجا بر گردی ؟ حتی یک یادداشت نیز وجود ندارد ؟ فقط یک لیست از چیزهای نیاز دارم ؟ برای این امسال را تبدیل به سال جدید کنم ؟ با کمی پول خرج کردن ؟ این کمی یعنی الان برای من یک عالمه پول خرج کردن ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۴ ، ۲۰:۳۷
امیر پی بردی نژاد

چه چیزی می خواهی ؟ وقتی نمی توانی ؟ روی خودت را با هر چیزی ؟ بپوشانی ؟ یعنی خودت را با پتویی چیزی گرم کنی ؟ قصد وجود خودت را به چه چیزی م یخواهی ؟ واقعیت راه خودت را به این واقعیت می خواهی ؟ و ؟ این نمی تواند ؟ با خودت فکر می کنی ؟ خودت را از این واقعیت دور کنی ؟ باور نکردنی هست ؟ من این کاره نیستم ؟ واقعیت این هست ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۳ ، ۲۲:۵۳
امیر پی بردی نژاد

تحلیل عملی چرا ؟ ورزش نمی کنم ؟ منبع الهام چرا ؟ برای من خیلی سوال هست ؟ مستطیل های بزرگ چه چیزی را باید ببینم ؟ فکر خودم را باید روی چیزی بگذارم ؟ وقتی یک مدت یک فایل را نگاه می کردم ؟ روی پمپاژ انگیزه یواش ، یواش فکرم را خالی کرد؟ یواش ،یواش از مواضع موقعیت های کوتاه آمدم ؟ من هنوز بزرگ نشده ام ؟ خدایا ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۵۴
امیر پی بردی نژاد

شانس پایین پیش افتادن در امتیاز شروع و ادامه کار و نگاه به هر چیزی می خواستی . باید یکم زودتر از گذشته بنویسی . این برچست بندارد . مطمئن هستی . یعنی بدون برچسب و تگ کردن یعنی امکان ندارد . بنویسم . چرا؟ بدون برچست بنویسم . یعنی امکان ندارد . یک طوری بی افتد . پیش من یعنی مطمئن نیستم . کاری شما دوست داری . یک نفر دیگر خیلی بهتر از شما دارد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۳ ، ۱۹:۳۴
امیر پی بردی نژاد

خودم در موضوع بخشکی شانس . چرا ؟ امروز این اتفاق افتاد . هر روز یک  اتفاقی می افتد . خوب معنی اش را نمی دانم . چرا ؟ من هر روز به خودم را . هر روز تکرار می کنم . چرا امروز شغل خودم را به این کار اختصاص نداده ام . امروز یک طوری نمی توانم . کار کنم . باید ورزش کنم . باید این کار دیگر را انجام بدهم . امروز چه کاره هستم . چرا امروز توان نوشتن را ندارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۳ ، ۱۹:۱۱
امیر پی بردی نژاد

کجا چیزی می نوشتیم . این خیلی سال هست . من دیگر اینجور کاری انجام نداده ام . خیلی تلاش کردم . ایمیلم را بدست بیاورم . اما موفق نشدم . تنظیمات را باید به نظر خودم . یک تغییراتی از نظر روحیه انجام داده ام . دیگر حوصله ام . از سبک گذشته حوصله ندارم  کارهای قبلی را انجام بدهم . خیلی هم مستطیل و ویرایشگر اینجا بزرگتر هست . خسته ام . از دست خودم . قرار نیست . اینطوری . شما نمی دانید . چطوری می توانید . دنیا را به آینده . شاید نسل آینده . با چیزی با انتخابی بتوانند . زنگ هشداری بسازند . وقتی تصمیمات . بدی می گیرند . ساعت شروع به هشدار دادن کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۰۳ ، ۲۰:۰۷
امیر پی بردی نژاد

قصه کارتونی
Once upon a time
کبوتر بدون اینکه سوال کند، دوباره کاری را شروع کرد ، زیاد نمی توانست از غورباقه سوال بپرسد .
فقط مجبور بود ، آن کار را هر جوری شده انجام دهد . کبوتر اصلا از اینکه کم سوال بپرسد ، خوشحال نبود . ولی به مرور زمان به اوضاع عادت کرده بود . چون هیچ راه چاره ای نداشت .
غورباقه به کبوتر دستور داده بود . باید 5 روز دیگر تمام وسائل را آماده کند . تا یک ماشین را تا پیچ آخر باز بعد بسته کنند .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۳:۲۸
امیر پی بردی نژاد